انتخاب نوع جنسیت بدست خود است . راحت هرچقدر می خواهی دروغ می گویی و دروغت برای دانایان بی ضرر و برای نادانان لذت بخش . همه با زبان کیبورد با کسی که تا به حال او را ندیدند درد دل می کنند .رو نوشتی نرم و آرام و قابل نحمل از جهان حقیقی عشق , ابراز محبت , خصومت, حسادت, خود فروشی , حتی فحشاء, بیان نیاز بدون ترس , دروغ بدون محدودیت . مردانی که خود را زن معرفی می کنند برای شروع دوستی با زنان . و زنانی که خود را مرد معرفی می کنند برای در امان ماندن از دروغ مردان . دخترانی که "فاحشه سایبری " شدن و در ازای کد شارژ تلفن همراه هم صحبت می شوند , آمیزش سایبری می کنند , در مقابل "وب کم" برهنه و عریان می شوند و هر آنچه که یک مرد در حقیقت طلب می کند در فضای تهی از جسم و فیزیک و صرفا مجازی ارائه می دهند . کسانی که فحش و ناسزا نیاز روحی انها است از اطاقی به اطاقی می روند و از تایپ توهین غرق لذت می شوند. دوستی وآشنایی با افراد متفاوت برایم روزمره شده بود . روانشناسی تجربی اشخاص مجازی دست آورد صرف این همه وقت و انرزی فکری من بود . شخصیت ها در آنسو موجه و قابل تحمل بودن ولی با کنار رفتن پرده حاجب بین دو جهان و جان گرفتن شخصیت های غیر حقیقی چهره حقیقی افراد چون هیولایی نعره می کشید. در ابتدا چت بعد تماس تلفنی و در انتها قرار ملاقات حضوری و عیان شدن نمایی کریه روزمره و جاری با یک دختر چاق و خیکی . در جهان مجازی دست به مهاجرت زدم و رو به انجمن ها و کلو پ ها آوردم سرزمینی در آن دنیا کمی منظم تر سرزمینی برای حرف زدن در مورد مطالبی خاص . در آن سرزمین راهنمایی و تشویق شدم برای ساخت مزرعه ای سر سبز و خانه ای دلخواه برای خودم به نام "وبلاگ" . شروع کردم به تعیین حدود مزرعه ام در آن سرزمین بی کران که در دنیای مجازی وجود داشت . هر بذر و نهالی که از گذشته در دلم بود در کشتزار آن مزرعه کاشتم . می نوشتم و می نوشتم از ناکامی ها یم که تنها دست آورد زندگیم است می نوشتم . با صاحبان مزارع مجاور آشنا شدم . هر کدام محصولی خاص خود را می کاشت و دیگران می آمدنند و در حد نیاز برداشت می کردنند " بعضی هم محصول دیگری را محصول مزرعه خویش نشان می دادند " . مثل همه انسان ها در همه جا کشتکاران آن مزارعه تشنه و محتاج توجه , نگاه, عنایت هستنند . نگاه یک میهمان را گدایی می کنند . همیشه کف دست خالی آنها جلوی پای دیگر کشتکاران دراز است و طلب نگاه از مزرعه خویش می کنند . با تشکر و ابراز محبت و تقدیر و تعریف از محصول دیگری به جنگ یکدیگر می روند و بی رحمانه یکدیگر را قطعه قطعه می کنند .یاغیانه به سرزمینهای دور دست می روند حاصل غارتشان را فاتحانه در مزرعه خویش چیده و می آرایند و ملتمسانه همه را دعوت به میهمانی می کنند . در این بین مزارعی هست که متکی به بذر "دل" و "مغز" هستنند مزارعی که محصول آنها را "دل نوشته" می خوانند و می خورند مانند محصول من .
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: داستان تخیلی و تنرسناک ، ،
برچسبها: